محل تبلیغات شما

بسم ا. الرحمن الرحیم

دیدگاه قوی وسیعی می خواهدکه بتوان در ایام عزای آقا امام حسین (ع)، صحابه و اولاد پاکشان با شناخت، شعور وبه دور از احساسات عزاداری کرد. هرچند اتفاقات تلخِ واقعه عاشورا احساسات هرانسانی را برمی انگیزد اما در هر یک از اتفاقاتی که پیش آمد و حماسه کربلا را رقمزد، درس ها و حکمت های بی شماری نهفته است.

به طور مثال در شهادت حضرتعلی اصغر (ع) و جنایت فجیع و تکرار نشدنی حرمله در پرتاب کردن تیر سه شعبه و تشنگیلبان کوچک آن حضرت، قطعاً چشمان گریان می شوند و قلب ها تکه تکه اما وقتی با دقتدر این ماجرا می نگریم و می بینیم که به مدد خدا قطره ای از خون گلوی حضرت علیاصغر (ع) بر زمین نمی ریزد و این خون به توسط دستان آقا اباعبدا. (ع) به آسمانپرتاب می شود و یا این که در دفن این شیرخواره بزرگوار، نوزاد در هیچ مکانی جزسینه پدر آرام نمی گیرد و در عین حال با قرار گرفتن حضرت علی اصغر (ع) بر سینهمبارک پدر، ایشان نیز خون جاری شده از جسمشان که هرگز متوقف نمی شده است، بند میآید؛ به یقین می رسیم که حرف هایی عمیق و تأثیرگذار از رسم عاشقی با معبود در اینماجراها نهفته است که از برانگیختن احساسات به مراتب بالاتر است.

بارها گفتیم ما می توانیم درمسیر رهروی خود عامل به اعمالی باشیم که در آن فرد یا افرادی از ما الگو بگیرند ویا به سبب کاری که برایشان انجام دادیم باری از دوششان برداریم و یا در تغییرنگرششان به سمت نیکی ها و مسیر مولا علی (ع) مؤثر باشیم؛ آن وقت است که دعا یکی ازاین افراد می تواند ذخیره ای تمام نشدنی را برای آخرتمان به ارمغان آورد.

پیش تر گفتیم در دفاع از دینمبین اسلام و شیعیان باید از سطحِ اطلاعاتی بالایی برخوردار باشیم تا بتوانیم درنقدهایی که به اسلام و شیعه می شود، پاسخی کوبنده و قاطع داشته باشیم اما بر حسبموقعیت هایی که هر یک به واسطه زندگی ماشینی داریم و حصول این آگاهی برایمان سختاست، می توانیم با عمل به فرامین و تقویت صفات نیک و قوی در خود چنان رفتار کنیمکه دیگران بدون شنیدن سخنی از ما جذب دین و راه ما شوند.

واقعه دشت نینوا و رویاروییآقا اباعبدا. (ع) با سپاه بی شمار دشمن نه به سبب کسب مال و حکمرانی بود و نه بهسبب ناچار شدن آقا اباعبدا. (ع) در پذیرش جنگ و عدم توانایی ایشان در گریز ازاین جنگ بود. آقا امام حسین (ع) در ابتدا که به سرزمین نینوا می رسند، زمین کربلارا خریداری می کنند و سپس در آن خیمه برپا می کنند. از سوی دیگر همسر آقا امامحسین (ع) بانویی ایرانی بودند و ایشان می توانستند به واسطه این خویشاوندی راه کجکنند و وارد ایران شوند اما حماسه کربلا رازی با شکوه و عظمت در سینه داشت و آن عهدو پیمانی بود که آقا اباعبدا. (ع) در روز اَلست با خدا بست و در پاسخ به خدابرای این بلای عظیم بلی گفت و همراه با شریک خود خانم حضرت زینب (س) به استقبال ازاین عشق بازی بی نظیر با حضرت حق رفت.

وای بر آنانی که پیرو جهلی کهبه دین اسلام دارند، معتقدند که اسلام هرگز به ن بها نداده و آنان را از بسیاریعملکردها محروم کرده است. اگر این چنین بود پس چگونه شراکت عهد و پیمانِ کربلا بهخانم حضرت زینب (س) واگذار می شود و چگونه یک زن و یک مادر در لحظه لحظه کربلا وپس از آن، محکم و استوار و به دور از ضعف و ناتوانی می ایستد و از نهال اسلاممراقبت می کند و خون عزیزانش را برای آبیاری این نهال با همه وجود هدیه می کند. استقامتبانو به قدری بالا بود که علیرغم همه مصیبت و سختی ها در مقابل دشمن نشکست ولی رنجو دشواری ها در چهل روز پی در پی چنان موهایشان را سپید و کمرشان را خم کرد کههِنده در خرابه شام ایشان را نشناخت. گریستن های ما باید از حیثِ عظمت اینبزرگواران باشد؛ چرا که با حداقل امکانات، حداکثر توانمندی و شجاعتِ خود را نشاندادند.

گوشه ای از عظمت کربلا در شبعاشورا بود، آنجایی که از جانبِ شمر برای آقا ابالفضل العباس (ع) امان نامه می آیدو ن در خیمه همگی با شنیدن این مسئله ندای وااای عباس سر می دهند اما آقا اباعبدا. (ع) امام بودند و راهبر دین خدا، پس آقا ابالفضل العباس (ع) را به خیمهشان خواندند تا به ایشان اختیار انتخاب دهند. آقا ابالفضل العباس (ع) در نهایت شرم،حیا و غیرتِ والا از آقا و سرورشان می خواهند که بفرماید مگر چه قصور و کوتاهی ازمن سر زده که می خواهید مرا از درگاهتان برانید؟

در همین لحظه جلوی دیدگانحضرت زینب (س)، آقا ابا عبدا. (ع) برادر خویش را در آغوش می کشند. پس از آن هردو برادر به بیرون خیمه می روند و آقا ابا عبدا. (ع) می فرمایند: ابالفضلم از تودرخواستی دارم. آقا ابالفضل (ع) با رویی گشاده می گویند: قریب بر سی سال است که درانتظارم شما از من چیزی بخواهید و بر من اَمری کنید. آقا امام حسین (ع) می فرمایند:خوب می دانی که فردا همه ما به شهادت می رسیم و اهل حرممان به اسارت دشمن می روند.در کارزار جنگ منعطف تر بجنگ و عرصه را بر دشمن تنگ نکن تا پس از ما، آنان عرصه رابر ن و کودکانمان تنگ نکنند.

آقا ابالفضل العباس (ع) سرآمداخلاق، ادب، وفا، دلاوری، جنگاوری، زیبارویی و زیباخویی بودند. ایشان از کودکی مشکبر دوش در کوچه های مدینه سقایی می کردند و آب را رایگان در اختیار افراد میگذاشتند. بی شک اگر ادیان دیگر هم چون ابالفضلی در مرام و مسلکشان داشتند، چنانسرمایه گزاری مالی و فرهنگی می کردند تا ایشان را به بشر و بشریت معرفی کنند و برداشتن هم چون ابالفضلی افتخار می کردند اما افسوس که ما در شناخت از ایشان بهاندکی بسنده کردیم. در زمانه ای که ن تحت الامر بی چون و چرای شوهرانشان بودند،حضرت زینب (س) شرط ضمن عقدشان را دیدار برادر و امام خود قرار می دهند و از بهانهگیری مُسَلَم و واضح برای شرکت نکردن در عهد و پیمانشان حذر می کنند تا قَبِلتُخود را در میدان نبرد بین حق و باطل تحقق بخشند.

اگر باور و یقین ما این باشدکه دنیا فانی است و گذرا و این محل تنها محلی برای آزمایش و امتحان است، اگر باورو یقین ما این باشد که در عالم عشق هر دادنی از دست دادن نیست، آن گاه درک بیشتریاز گذشت هایِ شریکان کربلا خواهیم داشت. فرض کنید اگر در رویارویی جهانگرد یهودیبا آقا امام حسین(ع) ماجرا بالعکس بود و رهبر یهودیان چنین قدرتمندانه به جنگ دشمنمی رفت و از عالَمی فراسوی دنیا سخن می گفت، بی تردید امروز یهودیان آثارگرانبهایی (در قالب فیلم و کتب بسیار) از این عظمت، رشادت و ایثارگری ها بهجهانیان ارائه می کردند.

می شود با درایت چنان شیعهرا معرفی کرد و عاشورا را به جهانیان شناساند که همگی با میل و رغبتی فراوان بهسوی این مکتب انسان ساز بیایند. شیعه مگر معنی و مفهومی جز حمایت و یاری ضعیفاندارد. شیعه مگر معنی جز زندگی آقا امیرالمومنین (ع) دارد که ساده می زیستند وهمواره یار و یاوران ضعیفان بودند. ما باید آنقدر علی گونه زندگی کنیم که دیگرانبرایشان سوال ایجاد شود که این مسلک و مرام پسندیده، این رفتارها و گفتارهای صحیحبرگرفته از چه مذهب، گرایش یا اندیشه ایست؟ آن وقت است که ما نه به زبان بلکه بهعمل امر به معروف کردیم و رهرویی خود را ایفا کردیم.

امروزه بسیاری از انسان هایدین گریز علت دور افتادن از دین را طلب آزادی می دانند، در حالی که معنایی ازآزادی نمی شناسند. مگر نه اینکه اسلام دینِ اختیار و انتخاب است. خداوند از انسان هاخواسته حتی اگر مایل به انجام گناه یا اشتباهی هستند، حداقل حق دیگران را رعایتکنند.

در زمان رسول خدا (ص) بهایشان اطلاع دادند زنی بدکاره در فلان منزل زندگی می کند، آقا رسول ا. (ص)، حضرتعلی (ع) را به منزل او می فرستند تا صحت قضیه روشن شود. آقا امیرالمومنین (ع) بهمحض ورود چشمان خویش را می بندند و هنگام خروج چشمانشان را می گشایند و به حضرترسول (ص) عرضه می دارند، من از زمانی که رفتم تا بازگشتم چیزی ندیدم و بدین ترتیبآبروی آن زن را حفظ کرده و قُبح قضیه را نگه می دارند تا آن زن فرصت بازگشت و توبهرا داشته باشد.

دین اسلام به ذره ذره اعتبارو شأن انسان ها اهمیت قائل است و به راحتی اجازه نمی دهد شخصیتی نزد دیگری خرابشود. آنچه نمی دانیم و به آن یقین نداریم را بازگو نکنیم؛ چرا که تهمت محسوب میشود. و آنچه را می دانیم و از آن یقین حاصل کردیم را بازگو نکنیم تا آبروی کسی بهدست ما نریزد. اگر می توانیم از طریق صحیح دیگران را ارشاد کنیم و اگر نه دعاگوباشیم تا هدایت شوند.

مگر حضرت زینب (س) در خرابهشام هِنده را مؤاخذه کرد یا زحمات گذشته حضرت زهرا (س) در حق هِنده را به او بازگوکرد؟ ایشان در نهایت ادب و تواضع خطاب به هِنده فرمود: مگر یاد نگرفته بودی که نزدمهمان جایی بالاتر ننشینی و این چنین او را راهنمایی می کنند و ایشان را به تربیتگذشته اش ارجاع می دهند. هِنده وقتی متوجه می شود حضرت از اهالی مدینه هستند از اوسؤال می کنند: آیا از حسینِ فاطمه (ع) با خبری؟ حضرت زینب (س) نیز می فرمایند: خوبدر چشمان این کودک بنگر تا پاسخ خود را بیابی. آن هنگام هِنده حضرت را می شناسد وبه دست و پای ایشان می افتد و متوجه می شود سرِ از قفا جدا شده ای که نزد یزید چوبخیزران می خورد، سر طبیب اوست.

نمازِ به موقع بهترین درسِعملی است برای نشان دادن حقانیت دین و مذهبمان. هر قدر هم درگیر هیاهو و ظواهر ایندنیا باشیم می شود با عملی به جا دیگران را تشویق به دین خدا کرد. حضرت زینب (س) باسخن به موقع، سکوت به جا، نشست و برخاست و صبر صحیحِ خود در دفاع از دین خدا کمتراز شریک دینش زحمت نکشید. عین حقیقت است که کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.

بانو حضرت زینب (س) پیام آورکربلا بودند برای همه اعصار و برای همه اهل عالم. عاشقی و بندگی را باید از آنانیآموخت که می دانستند در صحرای نینوا به خون کشیده خواهند شد و عزیزانشان به اسارتخواهند رفت اما در سکوت شب صدای زیبای صوت قرآن، ملکوتیان و ان را به شگفت وتحسین وا می دارد و این هم درسی است برای شیعه که در سختی و تنگناهای زندگی همانندامام شهیدشان به کلام خدا پناه آورند و دل با یاد او آرام کنند. صدای صوت قرآن بودکه بارها از جنیان، جن های مسلمان پدید آورد. اهالی کربلا و عاشورائیان عاشق، هرعمل و کردارشان دایرةالمعارف دروس است.

در خرابه شام درس عهد و وفایبه عهد فراوان بود، زمانی که رقیه (س) سه ساله به یقینِ عهد با پدر تا شامایستادگی کرد و هم زمانی که رقیه (س) با همه غم و اندوهش با دختری از اهالی شامدوست می شود و او در هنگام شب غوط غذایش را برای رقیه نگه می دارد تا در رسم رفاقتو دوستی کوتاهی نکرده باشد. درک و فهمِ انسان ها بسته به سن و سال آنان نیست. میشود دختری کم سن و سال بود و در دوستی همانند دختر بازرگان شام با وفا بود.

آن شب ظلمانی و غمناک رقیه (س)در کنار سرِ پدر برای همیشه آرام گرفت و دست در دست پدر به جایگاه والا و ابدیشرفت اما دختر بازرگان فردای آن شب به خرابه آمد تا با رقیه بازی کند و غذای دیشبخود را با دوستش بخورد که از زبان عمه زینب (س) متوجه می شود که دیگر رقیه (س) نیست.ماندگاریِ رفتار عارفانه دختر بازرگان چنان بود که پس از هزار و چهارصد سال اکنوناز او به نیکی سخن به میان می آوریم و این درست همان شعور حسینی است کهباید جایگزین شور حسینی شود تا علاوه بر زنده نگه داشتن محرم، ما را نیز به رُشدبرساند.

بزرگ ترین ویژگی خاندان آقااباعبدا. (ع) صداقت با خودشان بود، به همین دلیل است که نام و یادشان پساز گذشت هزاران سال این گونه رعشه بر دل و جان آدمی می اندازد. امام حسین (ع) تماماًگذشت تا اسلام و قرآن درست و کامل به دست ما برسد اما آیا ما امانتدار خوبی هستیم؟آیا قدرشناس این گذشت بزرگ بودیم؟ آیا مسئولیت هایمان را شناختیم و در جهت رشددرونمان گام برداشتیم؟ فخر بفروشیم بر این دارایی بی انتها و مدد بگیریم از او کهمعنای حقیقی عاشقی بود. والسلام.

یادآوری مرگ، کنترل نفس 30-03-98

کودک درون، بخشش 23-03-98

ماه رمضان 98، روزه حقیقی 05-02-98

ع ,آقا ,حضرت ,س ,کربلا ,ایشان ,می شود ,زینب س ,حضرت زینب ,را به ,است که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

vorsnilynbio laverrewar پرواز موزیک Indianapolis Colts NFL Jerseys In Cheap Price, Save More! Josette's receptions عـاشقـانه . خانه ریاضی سرویس خبری کشتکار شهرستانی دیزل ژنراتور کامینز